کد مطلب:29998 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:112
شرح حال نگاران از او با عناوینی چون:علوی،[7] شاعری شیعه،[8] و از سرشناسان شیعه،[9] یاد كرده اند. ابو الأسود در نبردهای مولاعلیه السلام علیه فتنه آفرینان، در جَمَل[10] و صِفّین،[11] شركت كرد و امام علیه السلام پس از آن كه ابن عبّاس را به حكومت بصره گمارد، سمت قضاوت آن جا را به ابو الأسود سپرد.[12]. ابن عبّاس، او را می نواخت و چون از بصره بیرون می رفت، مسؤولیتش را به او واگذار می كرد[13] و علی علیه السلام نیز او را تأیید می كرد.[14] ابو الأسودّ، دانش نحو را كه علی علیه السلام بنیاد نهاده بود، به دستور وی بگسترد[15] و استوار ساخت.[16] او اوّلین كسی است كه قرآن را اِعرابگذاری كرد.[17]. ابو الأسود، در ادبیات عرب، جایگاهی بس والا دارد. او را از فصیح ترین افراد برشمرده اند.[18] نمونه ای از این فصاحت، در شعر زیبای او در رثای علی علیه السلام[19] تبلور یافته است كه نمونه ای است از عشق به مولاعلیه السلام و كین و خشم نسبت به دشمنان او. او از حقگزاری و دفاع از علی علیه السلام هرگز دریغ نمی كرد و گفتگوها و مناظراتش با معاویه،[20] گواهی است بر صراحت، شجاعت و استوار گامی او در شناخت خلافت حق و حقّ خلافت و جایگاه والای علی علیه السلام. ابو الأسود، پس از شهادت مولاعلیه السلام، خطابه ای پرشور و از سرِ سوز و گداز ایراد كرد و از مردم برای خلافت امام حسن علیه السلام بیعت گرفت.[21] ابو الأسود به سال 69 هجری زندگی را بدرود گفت.[22]. 6375. ربیع الأبرار:زیاد بن ابیه، از ابو الأسود درباره محبّتش به علی پرسید. او گفت:دوستی علی علیه السلام در دل من، هر روز بیشتر می شود، همان گونه كه دوستی معاویه در دل تو افزون می شود. من با دوستی علی، جویای خدا و سرای آخرتم و تو با دوستی معاویه، زینت دنیا را می جویی. مَثَل من و تو همان است كه شاعر مَذحِجْ گفته است: دو دوستیم كه كارمان با هم تفاوت دارد من علاء را می خواهم و او یَمَن را. من خون های قبیله بنی مالك را دوست می دارم ولی او شیفته سپیدی شیر است.[23]. 6376. العِقْد الفرید:چون ابو الأسود دُئِلی در سال جماعت[24] بر معاویه درآمد، معاویه به او گفت:ای ابو الأسود! چنین به من خبر رسیده كه علی بن ابی طالب می خواسته است [ در جریان حَكَمیّت، ] تو را یكی از دو داور قرار دهد. اگر می شدی، چه حكمی می كردی؟ [ ابو الأسود] پاسخ داد:اگر مرا یكی از دو داور قرار می داد، هزار نفر از مهاجران و فرزندانشان و هزار نفر از انصار و فرزندانشان را گِرد می آوردم. سپس آنها را قسم می دادم كه بگویند آیا مهاجران و فرزندانشان به این امر (حكومت) سزاوارترند یا آزادشدگان؟ معاویه به او گفت:خدا پدرت را بیامرزد! عجب داوری بودی، اگر به داوری انتخاب می شدی![25]. 6377. تاریخ دمشق:ابو الأسود از همراهان علی علیه السلام و از دوستداران راستین او و فرزندانش بود و در این باره، سروده است: قبیله پست بنی قُشَیر می گویند در درازی روزگار، او (ابو الأسود) علی را فراموش نمی كند. من، محمّد صلی الله علیه وآله را سخت دوست دارم و نیز عبّاس و حمزه و وصیّ، علی(ع) را. پس اگر دوستی شان هدایت باشد، بدان رسیده ام و اگر هم نباشد، خطایی مرتكب نشده ام. او در میان قبیله بنی قُشَیر در بصره می زیست و شب ها او را به خاطر محبّتش به علی علیه السلام سنگباران می كردند. پس چون صبح می شد، سنگپرانی شان را به آنان گوشزد می كرد. می گفتند:خداوند، تو را سنگباران كرده است. او پاسخ می داد:دروغ می گویید. اگر خدا مرا با سنگ می زد، حتماً به من اصابت می كرد! شمایید كه سنگ می زنید و اصابت نمی كند.[26]. 6378. سیر أعلام النبلاء - به نقل از ابو الأسود -:بر علی علیه السلام وارد شدم و او را سر در گریبان دیدم. گفتم:ای امیر مؤمنان! به چه می اندیشی؟ فرمود:«در شهر شما، جمله هایی را غلط شنیدم. پس تصمیم گرفتم كتابی در اصول ادبیات عرب، تدوین كنم». گفتم:اگر چنین كنی، ما را زنده ساخته ای. پس از چند روز، نزدش رفتم. كتابی به من داد كه در آن نوشته بود:«هر كلمه ای، یا اسم یا فعل و یا حرف است. اسم، آن است كه از مُسَمّا خبر می دهد و فعل، آن است كه از حركت مسمّا خبر می دهد و حرف هم از معنایی خبر می دهد كه نه اسم است و نه فعل». سپس به من فرمود:«دنباله این را بگیر و بر آن بیفزای». من هم چیزهایی را گِرد آوردم و بر او عرضه كردم.[27]. 6379. الأغانی:به ابو الأسود گفته شد:این دانش نحو را از كجا آوردی؟ گفت:اصول آن را از علی بن ابی طالب علیه السلام فراگرفتم.[28]. 6380. الأربعون حدیثاً - به نقل از علی بن محمّد -:دختر ابو الأسود دُئِلی را دیدم كه به پدرش می گوید:از این حلوای چرب و شیرینِ پیش رویت به من بخوران. گفت:دهانت را بگشای. او گشود و پدرش به اندازه یك بادام از آن حلوا در دهانش نهاد و سپس به او گفت:خرما بخور كه سودمندتر است و بهتر سیر می كند. دخترش گفت:این، سودمندتر و پر فایده تر است. گفت:این خوراك را معاویه برایمان فرستاده است تا ما را به وسیله آن، از دوستی علی علیه السلام منحرف كند. گفت:خدا زشتش بدارد! ما را با حلوای زعفرانی از سرور روحانی جدا می سازد؟ نفرین بر فرستنده و خورنده اش! سپس كاری كرد تا آنچه خورده بود، بالا آورْد و در حالی كه می گریست، چنین سرود: ای پسر هند! آیا در برابر حلوای زعفرانی اسلام و دینمان را به تو بفروشیم؟ به خدا سوگند، نه! این گونه نمی شود زیرا كه مولای ما امیر مؤمنان است.[29]. ر. ك:ج 10، ص 283 (بنیانگذار علم نحو).
ظالم بن عمرو،[1] معروف به ابو الأسود دُئِلی،[2] از چهره های برجسته و صحابیان بلند آوازه مولا علی علیه السلام است.[3] او به روزگار پیامبر خدا صلی الله علیه وآله اسلام آورد؛ امّا توفیق دیدار ایشان را نیافت.[4] او از شیفتگان علی علیه السلام و دوستدار راستین فرزندان اوست[5] كه این شیفتگی و شیدایی را می توان از اشعار زیبای او دریافت.[6].